شهید شقاقی از منظر شهيد ابوعلي مصطفي
شهید شقاقی از منظر شهيد ابوعلي مصطفي
شهید شقاقی از منظر شهيد ابوعلي مصطفي
درآمد
شهيد شقاقي نقش بزرگي در رويدادهاي ايجاد تحول کيفيتي در اسلام سياسي که گرفتار کشمکش هاي ايدئولوژيکي بودومنتقل نمودن آن به اسلامي مبارز برخوردار از مسئوليت ملي ايفا نموده است. من در اين جا گواهي بزرگداشت اين مرد مبارز، شهيد دکتر فتحي شقاقي را به ثبت مي رسانم و ادعائي ندارم که آشنائي کاملي با تمام ويژگي ها و برجستگي هاي ايشان دارم. آشنائي نزديک من با ابوابراهيم طي چند سال گذشته بود. که اين آشنائي با وي در جريان محفل مذاکرات بي نتيجه مادريد بيشتر شد. در آن زمان کار جدي و مشترک ميان سه جريان موجود در جنبش ملي فلسطين به منظور ايجاد بهترين فصل مشترک سياسي از يک سو و روشي که اين فصل هاي مشترک را سازمان دهد از سوي ديگر بوده است. بي ترديد ابتکار گردهم آوري جريان هاي سياسي و قومي و اسلامي در جنبش ملي فلسطين را مي توان شجاعانه ترين و نخستين اقدام وي در اين راستا دانست. اين رويداد تلخ و سنگين بر جان و انديشه، زماني اتفاق افتاد که مسأله فلسطين دچار خطرهائي توسط رهبري با نفوذ در سازمان آزادي بخش فلسطين مي گرديد. اين رهبري با روش هاي افراطي خود ديگر هيچ حرمتي براي حقوق ملي فلسطين قائل نمي شد.
برادر ما دکتر فتحي شقاقي هميشه مي گفت: ما نياز مبرمي به گردآوري عقل هاي خود داريم تا بدين وسيله سياست صحيح را براي مسأله خود دنبال کنيم. بيش از آن، نياز مبرمي به نزديک شدن به يکديگر داريم تا با مسئوليتي که بر عهده داريم موانع گذشته را از سر راه خود برداريم و بتوانيم سياستي صحيح همراه با عملکردي شايسته را در پيش گيريم.
گفتگوهاي درازمدت و جلسات بسيار و گاهي انجام بحث هاي توفنده ميان جناح هاي فلسطيني و آمد و شد ايشان ميان اين دفتر و آن دفتر با توجه بسياري ادامه داشت.
ابو ابراهيم شقاقي هيچ گاه ازانجام گفتگو و ديدارهاي دو جانبه و بحث پيرامون چيزهائي که بتواند اختلافات را به نفع وحدت بزدايد احساس نااميدي نمي کرد و هميشه دغدغه وي رسيدگي به مسأله ملي يکپارچه بود و هميشه نگراني او مسأله فلسطين بود. او در قلب مسأله فلسطين قرار داشت. او هميشه نقطه نظرها و پيشنهادهائي را که مشکلات و موانع را از راه برمي داشت تدارک و آماده مي ساخت و از چيرگي در بيان انديشه واحد برخوردار بود. من توجه ديگران را در بحث درباره مسائلي که موجب وحدت و يکپارچگي مي شوند در روحيه گروهي که دنبال حقيقت باشند دست کم نمي گيرم. چرا که هر کدام از ما گذشته سنگين سياسي خود را که پر از کشمکش هاي تاريخي ميان جريان هاي گوناگون است دارد. من مي توانم بگويم که ما همگي و مسأله ملي و قومي ما تاکنون بهاي سنگيني براي کشمکش هاي مربوط به مسائل فرعي که بر دوش ما و بر دوش پروژه ملي و قومي ما سنگيني مي کند، پرداخته ايم. اين محصول تنها در صحنه هاي جهان عرب نبوده بلکه در صحنه هاي ما در فلسطين پيش از انتفاضه و در آستانه آن وجود داشته است.
هنگامي که جنبش هاي اسلامي بنظر ما همچون دشمن بوده اند و ما نيز از نظر آنها دشمن محسوب مي شديم و زماني ما را روي منبرها تکفير مي کردند، در آن زمان بنا به گفته آنها پيش از رهائي جامعه از اشغالگران لازم بود جامعه را از ما رها سازند.
خط مشي جنبش سياسي اسلامي و قرار گرفتن موضوع اعلام شده خود در مشارکت در مقاومت عليه دشمن واحد همه ما يعني (رژيم صهيونيستي) تمامي کابوس هاي دشمني ها را که ميان ما وجود داشت برطرف ساخت. ولي همه آن مسائل ريشه در عوامل و شخصيت ها و نيروهائي از قلب جنبش ملي فلسطين داشته است. من نيز به طور جزم عقيده دارم که جنبش جهاد اسلامي در فلسطين و دبير کل مبارز آن فتحي شقاقي، نقشي بزرگ و حتي تاريخي در ايجاد تحول کيفيتي در اسلام سياسي که گرفتار کشمکش هاي ايدئولوژيکي بود و متحول نمودن آن به اسلام سياسي مبارز با احساس مسئوليت ملي و فلسطيني که از آن همگان است داشته است. وي نقش خود را از يک پيشتاز در انديشه ايدئولوژيک که فلسطين است به عاملي تجسم بخش انديشه با جنبش جهادي برخوردار از روح حضور ملي فعال در مقاومت دشمن واقعي ايفا کرد که اسلام سياسي را در راه نزديک شدن روابط ملي فلسطين گسترده براي فلسطين قرار داد. من يک بار ديگر باز مي گويم که ويژگي هاي اين درک را از جلسات گفتگو که بدان اشاره کردم، توضيح دهم در آن زمان ابراهيم شقاقي نقش بزرگي در برطرف سازي دشواري هاي موجود در راه درکي واحد نسبت به مسائل ايفا نمود. هيچ وقت روح تعصب در فتوي و غرور در وي ديده نشد. او هميشه مي گفت که مشکل ما نبود اعتماد به ريسمان پاسخ هاي سياسي در مورد مسائل کنوني است.
دراين زمينه من به ياد دارم موضع ايشان را در روز بروز بحث و جدال هاي داغ با برادران جنبش حماس در رابطه با اعلام نام همبستگي ميان گروه هاي دهگانه فلسطيني که مي گفت اجازه دهيم ما درباره نامگذاري ها با هم ستيز و جدال نداشته باشيم. چون فلسطين بزرگ تر از همه اين نام هاست.او توان بالائي در نوشتن سند سياسي مکمل داشته است.
1-هنگامي که سميناري برگزار مي شد و او در آن شرکت داشت، با روح بلند و آرامش عميق خود در گوش فرا دادن به بحث و نظرهاي طرف ديگر هر چند که در تناقض با نظر او بود برخورد مي کرد.
2-او حساسيت هاي بالائي نسبت به نگرش ابعاد پروژه صهيونيستي و خطر آن بر امت از خود نشان مي داد. که اين حساسيت او را به موضوع بي چون و چرائي داير بر لزوم ايجاد ارتباط تنگاتنگ ميان ملي گرائي و قومي گرائي ها و اسلام گرائي ها سوق مي داد.
3-او در ابراز مواظبت جدي در بحث مسائل مشترک ميان همه طرف ها تمايز داشت. و هميشه خواهان انجام گفتگو بود و مي گفت چنانچه تلافي انديشه هاي ما ممکن نباشد، اجازه دهيد هميشه با هم ديدار داشته باشيم تا به انديشه هاي يکديگر نزديک باشيم چون ما با اين نزديکي دايره آشنائي و محبت، روح برادري خود را که به وحدت و يا کار مشترک کمک نمايد، گسترش خواهيم داد. وي عملاً الگوي روح فعال پيشتاز به سوي جمع و وحدت بود. وي از فعاليت در اين راه دست بردار نبود و در نظريه پردازي مورد توافق درجهت پياده کردن آن نظريه ها در زمين وطن خويش فعال بود. و در اين صدد هنگامي که جناحهاي همبستگي ميان نيروهاي فلسطيني به تهيه توافقنامه اي انتقال يافت. از اين رو دکتر شقاقي در موضع حرکت خود و شخصيت با فضيلت خود به نکات زير متمايز گشت:
الف-عدم ايجاد تمايز و يا پذيرش اين تمايز ميان گروه هاي فلسطين.
ب-دعوت به انتقال مکانيزم هاي هم پيماني ميان گروه هاي فلسطيني به داخل فلسطين.
پ -تأکيد بر عدم اعمال سياست ناديده گرفتن طرف مقابل، به خاطر وجود روح تعصب آميز در اينجا و يا آنجا و وي هميشه درکنار نقطه نظر صحيح که گاهي توسط ديگران مردود شمرده مي شد، قرار مي گرفت. براي او مهم نبود چه کسي رهبري را به عهده گرفته است مادامي که وي در راه فلسطين باشد بلکه به عقيده او آنچه مهم است آن شخصي است که کار مي کند.
4-اين انسان مبارز، انديشه اي را که از سال ها پيش در ذهنم وجود داشت تغيير داد که اين انديشه به فعاليت قومي و اوج گيري ناصريسم «در روزهاي جنگ کانال سوئز و درگيري هاي جنبش ملي اردن عليه معاهده و دعوت براي عرب نمودن ارتش و مسأله حقوق ملي و حکومت نظامي درنيمه دهه پنجاه و مقاومت پيمان هاي استعماري» ارتباط داشت.
چگونگي عمل جنبش هاي اسلامي و نفرت آنها از اين درگيري ها که از نظر موضوعي اين جنبش ها با توان عمده اي که داشتند در کنار دشمنان ما درجنگ عليه نيروهاي ملي و قومي ما قرار مي گرفتند.
و پس از آن موضعگيري اين جنبش ها نسبت به دگرگوني هاي اجتماعي ناشي از تحول و تغييرات معاصر زندگي، تمامي اين نگرش ها مرا از محدود ماندن توجه اين جنبش ها به دغدغه هاي ملي و قومي و نسبت به رويدادهاي تازه به انديشه اي مبدل ساخت و مي گفت انديشه تازه اي وجود دارد که بيانگر يک جنبش روشنفکرانه اسلامي سياسي برخوردار از مفهوم دمکراسي سياسي و اجتماعي است و از مکانيزم هاي ملي شديداً مورد نياز و به ويژه مسأله فلسطين و کشمکش با رژيم صهيونيستي برخوردار است و به حق، من به گفته هاي اين مرد محترم سرا پا گوش بودم چرا که در او روح تازگي و نوگرائي وجود داشت. دراين زمينه دقت او را در فهم و درک مسائل به ياد دارم. در سال 1993 دعوت از ما براي حضور درکنفرانس ملي عربي و اسلامي سودان از سوي استاد حسن ترابي انجام گرفت. در آن تاريخ ما در کار فرماندهي جبهه خلق براي آزادي فلسطين از پذيرش اين دعوت به خاطر اقدام سودان به تحويل کارلوس مبارز بين المللي به پليس فرانسه که ما آن را يک معامله کثيف ميان فرانسه و سودان دانستيم و با عدم دادن پاسخ مثبت به اين دعوت براي شرکت در اين کنفرانس اعتراض خود را به سودان به خاطر اقدام اين کشور عليه کارلوس نشان داديم. که دراين رابطه ميان من و دکتر شقاقي با حضور برادر ابواحمد عصام ديداري صورت گرفت. و محور اين ديدار تلاش براي حضور در کنفرانس بود. سرانجام سخن من منتقل به سودان مي شود. که دکتر ترابي در اين زمينه براي عذرخواهي و جبران اين قضيه و تقويت عذر خواهي، موضع بي طرفانه سودان نسبت به توافق اسلو را اتخاذ مي نمايد و از عرفات نيز دعوت مي شود تا در اين کنفرانس حضور داشته باشد.
من شخصاً ترابي را نمي شناختم ولي آنچه از برادر خود ابوابراهيم در آن جلسه درباره او شنيدم، از ميزان دقت نظر ايشان درشناخت مردم و انديشه هاي ايشان بود. جلسه طولاني بود ولي از نظر مضمون در ارائه انديشه ها نسبت به تکثر و چند گانگي در جنبش هاي اسلامي و ديدن تعارض هاي ميان آنها بسيار اهميت داشت. من تيتر اين مقاله را «رويدادهاي محدود» نوشته ام. آري همين طور است. محدود است چرا که من احاطه زيادي به اين شهيد و انسان وارسته و پيشتاز ندارم. انساني که به محض آشنائي با او با روح پاکش و اخلاق شايسته اش وارد دل مي شد. و با گفتگوي موضوعي و آرام و روشنفکري نامحدود خود وارد انديشه مخاطب مي شد. هرچند که اختلاف نظرهائي با دکتر شقاقي در زمينه هاي نظري وجود داشت، ولي وي با نگرش موضوعي خود نسبت به مسائل و سعه صدري که داشت هميشه اختلاف نظر را در مکاني مناسب قرار مي داد.
و سرانجام اينکه به هر ميزاني که واژه ها بار مثبت زيادي داشته باشند، نمي توانند حق مطلب را درباره اين شهيد ادا کنند. چرا که او از واژه ها بزرگ تر و سمبلي در نشانه ها بود. من يک آرزو داشتم که در اين جا آن را بيان مي کنم و آن است که «اي کاش ما به لحظه اي نمي رسيديم که شاهد سوگ برادرمان ابوابراهيم باشيم، چون زيان ما در اين جا زياد خواهد شد. فقدان او زياني براي فلسطين و بلکه زياني براي جنبش اسلامي مقاوم و روشنائي بخش و سعه صدر درحضور و انديشه است.»
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 26
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}